وارد شوید
ثبت نام کنید
دسته بندی ها
《 قاتل هوشمند 》
سال ۱۸۴۱ کشتی براون در نزدیکی ساحل نیوفاندلند غرق شد. برای نجات مسافران قایقهای نجات بهاندازه مسافران نبود درحالیکه ۷۴ نفر سوار قایق شده بودند ظرفیتش تنها ۶۰ نفر بود و این یعنی غرق شدن قایق نجات.
معاون ناخدا به ملوانی به نام هولمز دستور داد که ۱۴ نفر را به دریا بیندازد و ۱۳ مرد را به دریا انداخت و ۱ زن هم بهخاطر اینکه معشوقش جدا نشد خودش با آنها به آب پرید و همگی غرق شدهاند، اما بقیه نجات پیدا کردند.
بعدها هولمز به اتهام قتل غیرقانونی دستگیر و محاکمه شد.
درطول محاکمه این پرسش طرح شد که هولمز چه معیارهایی برای انتخاب قربانیان داشت؟
پاسخ این بود همه خدمه کشتی باید زنده میماندهاند تا جان بقیه را نجات دهند، کودکان زنان مجرد با مردان متأهل هم بهترتیب اولویتهای بعدی بودهاند آنها مردان مجرد را به دریا انداخته بودند .
واقعیت آن بود که معیارهای انتخاب منعکسکننده ارزشهای آن زمان و شرایط ویژه کشتی بود.
کار کرد: نجات خدمه کشتی به دلیل کمک به نجات سایرین
سن و جنسیت: تقدم کودکان و زنان که آسیب پذیرند .
تاهل: انگاره ازدواج مقدس.
ما هر روز در کشتی براون هستیم و هر روز در معرض انتخابهای دردناک شما باید یکی را قربانی کنید و به دریا بیندازید و دیگری را نگاه دارید .
با همین انتخابها است که سرنوشت یک زندگی ، یک سازمان ، یک کشور را انتخاب میکنیم.
هر انتخابی یعنی انتخاب قربانی .
یعنی اینکه چاقو برداری و سر گزینههای دیگر را در پای گزینه و منتخب ببری .
لذا از این نگاه میتوان ۲ نکته آموخت:
● همه ما از قتل بدمان میآید ترجیحمان این است که همه را در قایق نگه داریم اما مساله اینجاست که گاهی اوقات و البته نه همیشه نگاهداشتن همه سرنشینان در قایق باعث مردن همه میشود اینجا همان جایی است که درد بی تصمیمی منجر به فاجعه میشود. سیستمی که نتواند دست به انتخابهای دردناک بدند و برخی را قربانی کند همه را به کشتن میدهد.
● حال که باید دست به انتخاب بزنیم یا بهعبارتدیگر مجبوریم قاتل باشیم، باید قاتل هوشمندی باشیم ،اینکه واقعاً اولویتهای زندگی سازمان و کشورمان را بهدرستی تشخیص دهیم بسیار حیاتی است قاتل باید هوشمند باشد اولین گام و هوشمندی رهایی از دست گزینههای همیشگی است گزینههایی که از روی تکرار تقلید و ترس از کنار گذاشتن سنتها و عادتها انتخاب کردهایم .